در انتظار ذوالبر | ||
|
بدو بدو! خرما... خرماهای اعلا... بیا رطب ببر. رطب تازه... ارزان! چقدر امروز بازار خرمافروشان شلوغ است. وای! عجب خرماهایی. شیرینی شان روی آن ها سفیدک زده است. آن طرف تر، چه رطب های تازه ای... رنگ طلایی شان بدجوری دلم را وسوسه می کند. بچه ها مدام سبدهای خرما را از این طرف به آن طرف می برند. خیلی هوسم کرد. اگر روزه نبودم، حتماً یکی از آن ها را می خریدم و می خوردم. هرچه دوستانم به من تعارف کردند، اعتنایی نکردم. ترجیح دادم نگاهم را از خرماها بکنم و هرچه زودتر از بازار بگذرم؛ پاهایم سرعت گرفت ... سُوید ... سُوید...! موضوعات مرتبط: در باب رمضان، ، برچسبها: داستان های از روزه, ادامه مطلب [ شنبه 21 تير 1393
] [ 12:14 ] [ یاران ذوالبر ] برای همه دختراش که به سن تکلیف می رسیدن یه چادر می گرفت. (شهیده کبری حسن زاده) موضوعات مرتبط: در باب رمضان، ، برچسبها: داستان های از روزه, [ یک شنبه 15 تير 1393
] [ 19:2 ] [ یاران ذوالبر ] شهيد محمد كاظم نژاد موضوعات مرتبط: در باب رمضان، ، برچسبها: داستان های از روزه, [ شنبه 14 تير 1393
] [ 12:4 ] [ یاران ذوالبر ] از «شهید» سخن گفتن در هر زمان و مکان، گفتار هنر خاص خود را می طلبد و از شهید هر چه سخن گفته شود، آنچه که قدر و منزلت اوست، بیان نخواهد شد، چه آن که «شهید شمع تاریخ است » و چراغی که فرا روی دروازه تاریخ قرار گیرد و راه «تاریخ » را روشن نگاه دارد، چراغی است بس بی بدیل که سخن گفتن از آن در هر زمان و مکانی هموراه تازه و نو می نماید. روز جمعه پنجمین روز از ماه مبارک رمضان سال 1416 ه (6 بهمن 1374) خبر رسید که پیکر برادر شهید یکی از دوستان پس از حدود سیزده سال، که جهت دفاع از حریم کیان اسلام و جامعه اسلامی در جبهه های حق علیه باطل رهسپار دیار دوست شده بود، به زادگاهش رجعت نموده است. دوستان خوابگاه تصمیم گرفتند جهت عرض تبریک و تسلیت و شرکت در سوگ آن کبوتر سبک بال پرکشیده، به دیدار پدر شهید که در شهر «رزن » همدان سکونت داشت، رفته و عرض ادب نمایند. عصر دل انگیزی که روز قبلش برف زیبایی سطح زمین را سفیدپوش کرده بود و آفتاب عصر گاهی زمستان تشعشع نور دل انگیزش را بر دانه های برف می تابانید، اتوبوس از قم حرکت نمود. سوز سرمای سخت زمستان به وضوح حس می شد ولی ذوق و شوق دیدار با خانواده عزیزی که بالاترین هستی اش را جهت دفاع از مرز و بوم و دین و آیین، در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم بارگاه حضرت دوست نموده بود، اثر سوز سرمای زمستان را خنثی می کرد. هنگام اذان مغرب به منزل پدر شهید رسیدیم. پس از ادای فریضه مغرب و عشا و عرض ارادت و ادب، از پدر شهید که در کنارم نشسته بود پرسیدم: پدر جان! دوست داریم قدری از پسر شهیدت برای ما تعریف کنی. مرد، سیمایی سرخ روی داشت. انگار روی سرخ او از سرفرازی بود که به واسطه شهادت پسرش، خداوند نصیبش کرده بود. : «می دانید! قصه پسرم یکی از عجایب روزگار است » این جمله حس کنجکاوی و ذوق شنیدن ما را برانگیخت، «پدر جان منظورت از عجایب روزگار یعنی چه؟! چگونه زندگی پسر شما از عجایب روز بود؟!» : «حدود سی سال پیش در سال 1344 در ماه مبارک رمضان در ایام میلاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به دنیا آمد و چون اسم برادرش «حسن رضا» بود نام او را «حسین رضا» گذاشتیم. از آنجایی که نام خانوادگی بنده «رمضانی » است، بالطبع اسم و شهرت ایشان شد «حسین رضا رمضانی ». این راهم بدانید که اسم بنده «رمضان » است. «حسین رضا» سیزده ساله بود که انقلاب اسلامی پیروز شد. با شروع جنگ تحمیلی، با این که سن کمی داشت ولی عازم جبهه شد. سرانجام در ماه مبارک «رمضان » سال 1361 در منطقه عملیاتی رمضان مفقودالاثر شد. و امروز که 13 سال از تاریخ مفقودالاثریش می گذرد، پیکرش هم پس از این همه مدت در ماه «رمضان » به زادگاهش بازگشته است!!» وقتی صحبت های پدر شهید تمام شد در دفتر یادداشت خود نوشتم: امروز با خانواده شهیدی ملاقات کردیم که غرق در رمضان بود: نام: حسین رضا نام خانوادگی: رمضانی نام پدر: رمضان تاریخ تولد: رمضان 1344 تاریخ شهادت: رمضان 1361 محل شهادت: منطقه عملیاتی رمضان، عملیات رمضان رجعت: رمضان 1374 و با خودم زمزمه می کردم: با صبا در چمن لاله سحر می گفتم که شهیدان که اند این همه خونین کفنان گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
پدید آورنده : علی صحرایی ، صفحه 73 برگفته از سایت http://www.hawzah.net موضوعات مرتبط: در باب رمضان، ، برچسبها: داستان های از روزه, [ پنج شنبه 12 تير 1393
] [ 16:29 ] [ یاران ذوالبر ] |
|
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview'); |